چگونه ذهن مان را با کوچینگ سازماندهی کنیم

سازماندهی ذهنتان برای کوچینگ

ذهن شما الان کجاست؟

حالا می توانید آن را پیدا کنید. تصویر بالا چیزی شبیه به یک “ردیاب ذهن” یا حتی یک “GPS برای ذهن” است. این یک نقشه دو بعدی است. از راست به چپ، میزان کنترل اجرایی حرکت می کند؛ به عبارت دیگر، میزان کنترل و هدایت توجه توسط قشر پیشین پیشانی چپ (PFC) شما. هر چه کنترل بالاتر باشد، در نمودار بیشتر به سمت چپ قرار می گیرید. در وسط، حالت‌های مغزی خلاقانه با تمرکز کمی پراکنده قرار دارند. در سمت راست، ذهن شما بدون هیچ محدودیتی سرگردان است.

بعد دوم از تفکر (فعالیت زیاد در PFC) به آگاهی حسی یا تجربه در نواحی پشتی و تحتانی مغز حرکت می کند. به عبارت دیگر، این از “در ذهن بودن” به “در بدن بودن” منتقل می شود.

در نظر بگیرید که ذهن شما در حال حاضر در کدام نقطه از نقشه قرار می گیرد. ممکن است در حال تفکر انتقادی در مورد چیزی باشید که در حال خواندن آن هستید. تفکر یک حالت تحت کنترل PFC چپ است.

ممکن است ذهن شما در حال حاضر سرگردان باشد. شاید این مقاله به اندازه کافی جذاب نباشد. شاید چیز دیگری در ذهن شما باشد که تمرکزتان را به گروگان گرفته است، بنابراین کاملاً حضور ندارید و فقط چند کلمه در هر پاراگراف را می خوانید.

شاید در حالتی از آگاهی باز باشید که در آن در حواس خود زندگی می کنید. فعالیت کمتری در قشر پیشین پیشانی شما وجود دارد. توجه شما بر روی تجربه نور ورودی از پنجره، موسیقی که از بلندگوهای رایانه شما پخش می شود، سیبی که در حال خوردن آن هستید، متمرکز است.

حالت های مغزی متعددی وجود دارد – هر کدام با کاربرد ایده آل خود در زندگی روزمره ما. بیشتر از اینها در آماده سازی و طول یک جلسه کوچینگ استفاده می شود. در صفحات بعد، ما به 12 حالت مغزی (علاوه بر حالت سیزدهم، که هنوز نقشه برداری نشده است) اشاره می کنیم که به احتمال زیاد قبل، در طول و بعد از یک جلسه کوچینگ از آنها استفاده خواهیم کرد.

چهار استراتژی وجود دارد که می توان از آنها به صورت هماهنگ برای پرورش یک ذهن سازمان یافته استفاده کرد. استراتژی اول این است که توجه خود را به صورت **عمدی** به کار بگیرید و حالت مغزی را انتخاب کنید که برای کار بعدی مناسب است، یک استراتژی کلیدی برای یک ذهن سازمان یافته.

استراتژی دوم **عمیق شدن** و سرمایه گذاری تمام منابع مغزی خود در یک حالت مغزی است – برای شیرجه زدن عمیق به جایی که گنجینه ها را می توان یافت. فراتر از قصد و عمق، استراتژی سوم **چابکی** است؛ به عبارت دیگر، پرش سریع و کامل از یک حالت به حالت دیگر و جابجایی تمام منابع توجهی شما به جای اینکه بخشی از توجه خود را روی کار قبلی بگذارید یا نگران کارهای بعدی باشید.

استراتژی چهارم **تنوع** است – استفاده از حالت های مغزی متنوع و متعدد که در اینجا شرح داده شده است.

فرا-آگاهی (Meta-Awareness)

حالت فرا-آگاهی منحصر به فرد است، اگرچه شبیه تفکر استراتژیک است (صفحه 28 را ببینید). این حالتی است که به عنوان ذهن آگاهی نیز تعریف می شود، جایی که فعالیت مغزی را که وظیفه محور یا تجربه محور است، کاهش می دهیم تا ناحیه مغز مسئول خودآگاهی، مشاهده و تفکر را افزایش دهیم. این مکانی است که ارزش بازدید مکرر دارد تا مکث کنید و خود را در حال عمل ببینید و یک دیدگاه استراتژیک نسبت به خود، نحوه پیشرفت جلسه، احساس خود، زمان باقیمانده و اینکه آیا نیاز به تنظیم چیزی دارید، به دست آورید.

استدلال/تفکر (Reasoning/Thinking)

هنگام آماده شدن برای یک جلسه کوچینگ، کنترل اجرایی مغز خود را درگیر می کنید. شاید در حال مرور یادداشت های خود هستید. مطمئن می شوید که به یاد داشته باشید در جلسه گذشته چه اتفاقی افتاده است. به پیش کار (کارهایی که از قبل توسط مراجع انجام شده است) جلسه برای آن جلسه نگاه می کنید. شما تمرکز دقیقی دارید، نه حالتی خلاقانه و تا حدودی پراکنده. این نوع کار دقیق اجرایی، حافظه کاری شما را با تکه های مهم اطلاعات برای استفاده در طول جلسه پر می کند.

آگاهی باز (Open Awareness)

صلاحیت های اصلی فدراسیون بین المللی کوچینگ (ICF) از شما می خواهد که در طول جلسات کوچینگ خود **باز** و **حاضر** باشید. ابتدای جلسه زمانی برای ورود به حالت آگاهی باز است. قشر پیشین پیشانی را که تفکر هدایت شده آگاهانه در آن زندگی می کند، خالی می کنید. در نتیجه، منابع توجهی شما در حواس شما قرار می گیرد. شما اینجا هستید تا کاملاً تجربه کنید، نفس بکشید و لحظه را درک کنید. حالت آگاهی باز معادل قرار دادن گیربکس ماشین در حالت خلاص است: این یک روش موثر برای خارج شدن از آخرین حالت مغزی ما با حضور در حال حاضر و مکث قبل از حرکت عمدی به مرحله بعدی جلسه است.

آگاهی محدود (Narrow Awareness)

حال، توجه خود را به حضور مراجع، تجربه – به جای تفکر یا تجزیه و تحلیل – خلق و خوی و انرژی او معطوف کنید. این حالت آگاهی محدود است که در آن PFC چپ به طور ملایمی حواس و تجربه شما را روی شخص دیگری به جای کل اتاق و یک تجربه حسی کامل متمرکز می کند.

تصور (Imagine)

در کتاب “مغز خلاق شما: هفت مرحله برای به حداکثر رساندن تخیل، بهره وری و نوآوری در زندگی شما” (Jossey-Bass، 2010)، شلی حالت تخیل یا تجسم را به عنوان عنصری کلیدی در فرآیند خلاقیت توصیف می کند. نمودار نشان دهنده فعالیت کاهش یافته PFC مرتبط با این حالت است، اما این بدان معنا نیست که هیچ اتفاقی نمی افتد. عمل در مناطق بصری در پشت مغز است. تصور نتیجه یک جلسه کوچینگ، تصور نتیجه فرآیند تغییر و تجسم اینکه شما و مراجعتان ممکن است با هم به کجا بروید، گام های مهمی برای مغز انسان برای ایجاد چیز جدیدی است. کمک به مراجع شما برای ایجاد یک موضوع همکاری، یک برنامه کوچینگ یا یک چشم انداز برای جلسه – یا حتی برای زندگی او – حالت تجسم را درگیر می کند.

همکاری (Collaborate)

حالت مغز همکاری، حالت اصلی مغز است که در یک جلسه کوچینگ استفاده می شود. این زیباست: نواحی PFC چپ و راست متعادل و یکپارچه هستند. مغز اجتماعی کاملاً درگیر است. فعالیت مغز در بسیاری از مناطق زیاد است. جای تعجب نیست که این یک حالت بسیار مولد است که می تواند منجر به تغییر در طرز فکر شود؛ به عنوان مثال، لحظات “آها” و بینش هایی که پتانسیل ایجاد تغییرات کوچک مغزی را دارند که در طول جلسات متعدد برای تحول مغز – هم طرز فکر و هم رفتار – جمع می شوند.

جریان (Flow)

همانطور که میهالی چیکسزنتمیهالی آن را کلید بهزیستی روانی مطلوب توصیف می کند، حالات جریان فردی آن لحظاتی هستند که در آن غرق و از یک فعالیت لذت می بریم به طوری که زمان را از دست می دهیم و بدون تلاش نامناسب، فعالیت را تا حد توان خود انجام می دهیم.

ما هنوز حالت مغزی برای جریان رابطه‌ای (یعنی حالت جریانی که شامل دو یا چند نفر، مانند مربی و مراجع باشد) نداریم. جریان رابطه‌ای احتمالاً ترکیبی از حالت‌های همکاری و جریان است و همکاری خلاقانه‌ای را که در بهترین جلسات کوچینگ رخ می‌دهد، به تصویر می‌کشد.

یادگیری تجسمی (Embodied Learning)

یادگیری تجسمی زمانی اتفاق می افتد که انسان ها با تماشای، مشاهده و حتی جذب دقیق دیگران یاد می گیرند. میانه و پشت مغز فعال می شود و PFC – مغز متفکر – خاموش می شود. این حالت اصلی یادگیری در دوران کودکی قبل از اینکه بچه ها کتاب و مداد داشته باشند است. مربی حضور مراجع را جذب و جذب می کند. این حالت همچنین توسط مراجع برای جذب حضور مربی، از جمله اشتیاق و کنجکاوی، استفاده می شود که به اندازه یا بیشتر از آنچه مربیان در تسهیل یک کاوش عمیق انجام می دهند، به پویایی کوچینگ کمک می کند.

غیرخطی (Nonlinear)

این حالت غیرخطی جایی است که خلاقیت اتفاق می افتد. حتی از حالت جریان نیز پراکنده تر است. اینجاست که شما طوفان فکری می کنید، جایی که ایده های دیوانه کننده یکی پس از دیگری به ذهنتان می رسد. این حالت خلاق مغز یک کمک کننده ارزشمند برای فرآیند کوچینگ است، جایی که شما خود و مراجعتان را از الگوهای تفکر “عادی” خارج می کنید.

استراتژیک (Strategic)

در کوچینگ، لحظاتی وجود دارد که باید از جزئیات به پرس و جوهای کلی تر نگاه کنید. این حالت مغز استراتژیک تقریباً شبیه به حالت فرا آگاهی به نظر می رسد. نواحی مشابه فعال می شوند، اما با درجات کمی متفاوت. همانطور که قبلاً ذکر شد، این نشان می دهد که حالت فرا آگاهی در واقع می تواند دیدگاه های استراتژیک را در مورد خود ارائه دهد. در یک جلسه کوچینگ، ممکن است با پرسیدن موارد زیر بزرگنمایی کنید: چه تغییراتی را مشاهده می کنید؟ چه الگوهایی در حال ظهور هستند؟ چه چیزی یاد می گیرید؟ آیا این برای شما مفید است؟

ارزیابی (Evaluate)

حالت مغز قضاوت، ارزیابی و نقد – با بالاترین درجه کنترل اجرایی از تمام حالت های مغزی که در اینجا بررسی شده است – با دقت زیادی در یک جلسه کوچینگ اعمال می شود. در گفتگوی کوچینگ جایی برای قضاوت در مورد مراجع وجود ندارد. با این حال، این حالت مغز زمانی ایده آل است که همکاری به سمت طراحی اقدامات متمایل شود. اینجاست که حالت مغز تفکر انتقادی و ارزیابی ایده آل است.

سرگردانی ذهن (Mind-Wandering)

حالت های مغز تخیل و سرگردانی ذهن بسیار شبیه به هم به نظر می رسند. تنها تفاوت این است که PFC چپ، که تا حدودی در حالت تخیل فعال است، در حالت سرگردانی ذهن حتی بیشتر خاموش می شود. در واقع، می توان گفت که تخیل نسخه کنترل شده ای از سرگردانی ذهن است که به سمت چیزی ملموس هدایت می شود (مثلاً تصور آینده). در حالی که شما و مراجعتان ممکن است در طول یک جلسه کوچینگ ذهن خود را آزاد نگذارید مگر اینکه یک استراحت عمدی برای انجام تنفس عمیق داشته باشید، این یک حالت مغزی ارزشمند برای شارژ مجدد پس از یک جلسه کوچینگ است. بسیاری از ایده های خلاقانه به طور خودجوش پس از دوره های تمرکز عمیق، زمانی که حافظه کاری به طور کامل با اطلاعات و انرژی عاطفی پر شده است و مغز از جاه طلبی آزاد است (مثلاً زمانی که دوش می گیرید، پیاده روی می کنید یا آهسته می دوید) ظاهر می شوند.

قدردانی (Gratitude)

اگرچه ادبیات علوم اعصاب هنوز مناطق مغزی فعال شده در حالت قدردانی را ترسیم نکرده است، ما شکی نداریم که حالت مغزی برای قدردانی وجود دارد. این جایی است که مربیان می خواهند در پایان جلسه کوچینگ تغییر جهت دهند، زیرا ما با مراجعان خود آنچه را که یاد گرفته ایم جمع آوری می کنیم و از آنچه خوب پیش رفته است قدردانی می کنیم. ایجاد قدردانی – و الگوبرداری از آن برای مراجعانمان – یک حالت مغزی عالی برای پایان یک جلسه و همچنین یک مداخله روزانه برای رفاه است.

حالا جلسه کوچینگ به پایان رسیده است. شما در انتخاب حالت های مغزی خود عمدی و هدفمند بودید و مراجع خود را به عمیق ترین مکان های توجه کامل بردید. شما چابک بودید و در طول جلسه به طور سیال بین بسیاری از حالت های مغزی جابجا می شدید. و تنوع فراوان بود، زیرا از حالت های مغزی که در اینجا و احتمالاً بیشتر شرح داده شده است استفاده کردید. مراجع شما از ذهن سازمان یافته شما شادمان شد و متعهد شد که ذهن خود را برای گام های بعدی در سفر تغییر خود سازماندهی کند.

این مقاله ترجمه ای است از مقاله ای در سایت فدراسیون جهان کوچینگ که نویسندگان آن مارگارت مور و شلی کارسون هستند.

درباره نویسندگان:

مارگارت مور (ملقب به مربی مگ) دارای مدرک کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی است و یک کهنه‌کار ۱۷ ساله صنعت بیوتکنولوژی به شمار می‌رود. او در سال ۲۰۰۲ مدرسه کوچینگ ول‌کوچز (Wellcoaches) را تأسیس کرد و هم‌بنیانگذار و هم‌مدیر مؤسسه کوچینگ در بیمارستان مک‌لین، وابسته به دانشکده پزشکی هاروارد است. او همچنین هم‌نویسنده کتاب «سلامت هاروارد، ذهن خود را سازماندهی کنید، زندگی خود را سازماندهی کنید» (انتشارات هارلکوئین، ۲۰۱۱) است. مدل «ذهن خود را سازماندهی کنید» که در این مقاله شرح داده شد، به زودی در یک دوره خود-کوچینگ برای مربیان و هر فرد دیگری که به ذهنی سازمان‌یافته‌تر علاقه‌مند است، ارائه خواهد شد. برای کسب اطلاعات بیشتر به وبسایت www.organizeyourmind.com [invalid URL removed] مراجعه کنید.

دکتر شلی کارسون روانشناس پژوهشی و مدرس دانشگاه هاروارد است، جایی که بر روی حوزه‌های روان‌پزشکی، تاب‌آوری و خلاقیت تمرکز دارد. کار او به طور گسترده در مجلات علمی ملی و بین‌المللی منتشر شده و در شبکه دیسکاوری، CNN و NPR به نمایش درآمده است. او به دلیل دوره محبوب خود با عنوان «خلاقیت: دیوانگان، نوابغ و دانشجویان هاروارد»، چندین جایزه تدریس را از آن خود کرده است. او نویسنده کتاب «مغز خلاق شما: هفت مرحله برای به حداکثر رساندن تخیل، بهره‌وری و نوآوری در زندگی شما» (Jossey-Bass، ۲۰۱۰) و هم‌نویسنده کتاب «تقریبا افسرده: آیا ناراحتی من (یا عزیزانم) مشکلی است؟» (Hazelden، ۲۰۱۳) است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *